زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

 بارآوردن مانع پروراندن است


مربی مانند پرورش دهنده گل، گیاهانی را مراقبت می‌کند تا از گزند آسیب‌های احتمالی برحذر بماند.


بارآوردن مفهومی است برای پدید آوردن دگرگونی‌های معینی که دیگری و دیگران آن را مورد نظر دارند و طبیعت درونی فرد در آن نظر گرفته نمی‌شود.


پروراندن یعنی فراهم آوردن زمینه برای نمایاندن توانایی‌هایی که بر اساس فعالیت آزاد پرورش یابند و به عرصه ظهور برسند.


در بارآوردن شکل دادن کودک براساس قالب‌ها و هدف‌های بیرونی و ساختگی به شکل فرمان دادن ،تحمیل کردن، عادت دادن و روش آن تلقین و تکرار و واداشتن و بازداشتن است.

عنوان تربیت چه چیز نیست؟ نام اثری ارزشمند از استاد عبدالعظیم کریمی است که به آسیب شناسی تصورهای غلط نسبت به مفهوم تربیت پرداخته است

در ارسال های بعدی مطالبی از این کتاب خدمتتان ارائه خواهد شد

البته با لطف خدا


      آیا نیازهای کودک فقط خوراک و پوشاک و محبت است ؟


       آیا استعدادهای او فقط خواندن و نوشتن و انباشتن حافظهاست؟


       آیا نیازها و استعدادهای فرزندانمان را می شناسیم؟


   تربیت کودک


 یعنی شکوفا کردن استعدادها و برآوردن نیازهای او

چرا باید مسئولیت پذیر باشیم؟

چرا نمی توانیم هرطور که دلمان می خواهد رفتار کنیم؟ 

مسئولیت پذیری ریشه های متعددی می تواند داشته باشد. قصد داریم به این ریشه ها و زمینه ها نگاهی گذرا بیندازیم و نمونه هایی را به عنوان شاهد مثال عرضه کنیم. امیدواریم که مورد توجه عزیزان قرار گیرد

1-هستی مرتبط و بهم پیوسته

یکی از ریشه های مسئولیت پذیری بهم پیوستگی و ارتباط بین انسان با انسان های دیگر، با محیط و با جهان هستی است

در این هستی منظم همه اجزا و اعضا با هم مرتبط بوده و بهم پیوسته هستند.

این ارتباط و بهم پیوستگی از کوچکترین اجزاء ماده، پروتون ها و نوترون ها تا انسان ها و جوامع انسانی و تا بزرگترین احجام و اجسام، سیاره ها و کهکشان ها را در بر می گیرد.

شما می توانید این ارتباط را بدون هیچ واسطه ای درک کنید کافی است به موضوعاتی که شما را تحت تاثیر قرار می دهند توجه کنید.

این موضوعات و عناصر می توانند فیزیکی و محسوس یا روانی و غیر محسوس باشند.

در ذیل چند نمونه به عنوان مثال خدمتتان ذکر می شود

1-1-عناصر فیزیکی

1-1-1-آب و هوا

کارایی فیزیولوژیک و جسمی انسان ها با گرما و سرمای هوا ارتباط مستقیم دارد

مثلا میزان رطوبت هوا باعث می شود شما بیشتر عرق کنید و این باعث می شود آب بدنتان بیشتر از دست برود و این باعث می شود شما احساس خستگی و رخوت بیشتری کنید و این باعث می شود که بیشتر استراحت کنید و این باعث می شود که زمان کمتری کار کنید و این باعث می شود که...

همچنین شرایط آب و هوایی در خلق و خوی انسان ها تاثیر گذار بوده و این تاثیر بطور واضح قابل مشاهده است.

مثلا مردم شمال کشور با آب و هوای گرم و مرطوب با مردم کویر با آب و هوای گرم و خشک خلق و خوی متفاوتی دارند.

همچنین مردم مناطق غرب کشور با آب و هوای سرد و خشک خلق و خوی متفاوتی از مردم جنوب کشور دارند

1-1-2-خوراک

غذا یکی دیگر از عناصری است که روی ما موثر است.

مثلا اگر غذا کم بخوریم باعث ضعف و بی حالی می شود و اگر بیش از اندازه هم بخوریم باعث سنگینی می شود

اگر کیفیت غذا مناسب نباشد دچار فقر بدنی و به مرور بیماری می شویم. تقریبا همه بیماری های انسان بطور مستقیم یا غیر مستقیم با معده انسان مرتبط هستند.

بیماری دیابیت به علت بیش از حد بودن قند خون است

بیماری زخم معده به علت گرسنگی های نامنظم و متوالی می باشد

بیماری کبد چرب، چربی خون، فشار خون بالا، غلظت خون بالا، کلسترول بالا و ...

همه اینها به خاطر عدم رعایت اعتدال در میزان و کیفیت خوراک است.

1-1-3-خواب

کم یا زیاد بودن مدت خواب، کیفیت خوابیدن، کیفیت محل خواب(اتاق خواب) و ...

شاید شما بتوانید مشاجره ها و پرخاشگری های روزانه افراد را که در اثر کم خوابی و عصبانیت ناشی از آن بروز می دهد دیده باشید

1-2-عناصر غیر فیزیکی و روانی

حتما دقت کرده اید که رفتار انسان ها بر روی هم اثر می گذارد و بعضا می تواند باعث ایجاد فجایع جبران ناپذیری شود

1-2-1-کلام و گفتار

فحاشی

فحش به واژه های نامتعارف و زشتی گفته می شود که از دهان یک فرد خارج می شود.

اما همین واژه ها که از جنس نادیدنی و نامحسوس بوده و نمی توان آنها را با چشم دید و یا با دست لمس کرد، می تواند باعث افزایش گردش خون، برافروخته شدن چهره، افزایش ترشح آدرنالین در خون، به شماره افتادن نفس، مختل شدن سیستم اعصاب و حتی در پاره ای اوقات سکته شود

همچنین می تواند باعث تحریک(حرکت دادن) فرد یا افراد دیگری شود برای انجام اعمال و رفتاری که معمولا خارج از دایره عقل سلیم می باشد

به راحتی می شود دید که یک عنصر نادیدنی و نامحسوس، می تواند چه پیامدهای دیدنی و محسوس و خطرناکی را داشته باشد.

1-2-2-سوءتفاهم

به فرایند ایجاد فهم و درک متقابل بین دو یا چند نفر نسبت به موضوعات مشترک تفاهم گفته می شود.

در صورت عدم ایجاد فهم و درک متقابل بین طرفین، سوء تفاهم پیش خواهد آمد.

مسئله تفاهم و سوء تفاهم می تواند بصورت کامل یا ناقص و همچنین بصورت آگاهانه یا ناآگاهانه اتفاق بیفتد.

موضوع سوء تفاهم از موضوعاتی است که به جرأت می توان از آن به عنوان علت اصلی بسیاری از تنش ها، درگیری ها، طلاق ها و حتی جنایت ها یاد کرد.

1-2-3-نوع دوستی و مهرورزی

احتمالا در طول عمرتان دیده اید که انسانهایی بدون هیچ ارتباط ظاهری و رسمی به همدیگر کمک می کنند.

مثلا در کشوری زلزله می آید و کشورهای دیگر با نژادها و قومیت ها و رنگ های متفاوت به یاری آن ها می شتابند و از هیچ کمکی دریغ نمی کنند.

در اینجا هم یک عنصر نادیدنی و نامحسوس باعث بوجود آمدن پیامدهای دیدنی و محسوس می شود.

به همراه مثال های بالا شما می توانید هزاران مثال دیگر را در وجود خود و محیط اطراف مشاهده کنید که با قدرت این مسئله را اثبات می کنند که در این هستی منظم همه اجزا و اعضا باهم مرتبط بوده و بهم پیوسته هستند


با این وجود

 آیا انسان ها می توانند هرگونه که می خواهند رفتار کنند؟

شما قضاوت کنید!

تنها بازمانده‌ی یک کشتی شکسته به جزیره ی کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد.

 

روزها افق را به دنبال یافتن کمک از نظر می گذراند اما کسی نمی آمد. سر انجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از باد و باران محافظت کند و دارا یی های اندکش را در آن نگه دارد.
روزی که پس از پرسه روزانه و جستجوی غذا در حال برگشتن به کلبه بود با دیدن دود غلیظی که از آنجا بلند می شد با شتاب خود را به کلبه رساند و آنجا را در حال سوختن دید. همه چیز از دست رفته بود. در جا خشکش زد. از شدت خشم و اندوه فریاد زد:

«خدایا تو چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟»

صبح روز بعد با بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. خود را به سرعت به ساحل رساند و وقتی با ملوانان روبرو شد پرسید: «شما ها از کجا فهمیدید من اینجا هستم؟» ملوانان با تعجب جواب دادند: « خوب ما متوجه علایمی دودی که می فرستادی شدیم

با تغییر نگرش زندگیت رو شیرین کن...

در روزگاری کهن پیرمرد روستا زاده ای  بود که یک پسر و یک اسب داشت...

روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند: عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد!

پیرمرد در جواب گفت:من نمیدانم خوش شانسی بوده یا بدشانسی فقط خدا می داند!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت...

این بار همسایه ها برای ابرازخوشحالی نزد پیرمرد آمدند و همگی گفتند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه با بیست اسب دیگر به خانه برگشت!

پیرمرد بار دیگر گفت:من نمیدانم خوش شانسی بوده یا بدشانسی  فقط خدا می داند!

فردای آن روز پسر پیرمرد حین تربیت اسب های وحشی زمین خورد و پایش شکست؛ همسایه هابار دیگر آمدند گفتند: عجب شانس بدی...

پیرمرد گفت: من نمیدانم از خوش شانسی بوده یا بد شانسی  فقط خدا می داند!

چند روز بعد نیرو های دولتی برای سربازگیری به روستا آمدند و تمام جوانان سالم روستا را برای جنگ در سرزمین دور دستی با خود بردند ، پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد!!!

اینبار همسایه ها آمدند و همگی گفتند: 

ما نمی دانیم خوش شانسی بوده یا بد شانسی  فقط خدا می داند!


                                                با تغییر نگرش زندگیت رو شیرین کن...

تا حالا فکر کردین که چقدر خودتون رو دوست دارید؟

به نظر شما کی این حس رو در وجود شما قرار داده؟

تا حالا فکر کردین که چرا یک نوزاد رو همه دوست دارند فارغ از اینکه متعلق به چه شخص، نژاد یا کشوری است؟

حدس می زنید این محبت رو کی در وجود انسان ها قرار داده؟

تا حالا فکر کردین چه کسی حس دوست داشتن و دوست داشته شدن رو در انسان ها نهادینه کرده؟