- ۰ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۲۱
در مجموعه پیشین «طرحی برای زندگی» سعی شد تا مطالب مختصری در رابطه با ضرورت ایجاد تغییر در زندگی محضرتان ارائه شود.
در باب ضرورت تغییر همین بس که اگر آب زلال و گوارا که حیات بخش است و مایه زندگی است اگر جریان نداشته باشد و لحظه به لحظه تغییر نکند، به مردابی تبدیل می شود .
در این باره لازم است بیشتر و بیشتر تحقیق و بررسی کنیم و نتایج را با خودمان همراه سازیم
در مجموعه جدید «طرحی برای زندگی» اما بیشتر بنا داریم تا زندگی را مانند یک پروژه در نظر بگیریم و به صورت گام به گام و البته با آرامش و طمانینه مراحل ایجاد تغییر در زندگی را بیاموزیم
کارگاه «طرحی برای زندگی» شامل دو فصل خواهد بود که
در فصل اول
توضیح مختصری راجع به قوانین حاکم بر زندگی خواهد بود تا با آگاهی بیشتر نسبت به این قوانین اقدام به طراحی زندگی مان نماییم
اما در فصل دوم
به شرح گام به گام مراحل طراحی و برنامه ریزی زندگی خواهیم پرداخت
امیدواریم این مختصر مورد توجه همه عزیزان قرار گیرد.
با تشکر
در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
اگر پیشرفت همه جانبه را به معنای تمدن سازی نوین اسلامی بگیریم این تمدن دارای دو بخش ابزاری – و «حقیقی و اساسی» خواهد بود که سبک زندگی بخش حقیقی آن را تشکیل می دهد.
بخش ابزاری، یا سخت افزاری این تمدن، موضوعاتی است که در فضای امروز، به عنوان نمودهای پیشرفت مطرح می شود از قبیل علم، اختراع، اقتصاد، سیاست، اعتبار بین المللی و نظائر آن.
در این زمینه البته پیشرفتهای خوبی داشته ایم باید توجه کرد که این پیشرفتها، وسایل و ابزاری است برای دستیابی به بخش حقیقی و نرم افزاری تمدن اسلامی یعنی سبک و شیوه زندگی.
در مفهوم سبک و فرهنگ زندگی، مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیطهای مختلف، تعریف می شوند.
در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر می گردد
اگر از دیگران پاسخی شنیدید که انتظارش را نداشتید،
احتمال بدهید که شاید شما همه جوانب مسئله را نمی دانید.
یک خانم معلم ریاضی که به یک پسر 7 ساله بنام آرنو ریاضی یاد می داد ...
ازش پرسید: آرنو اگر من بهت یک سیب و یک سیب و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟ بلافاصله آرنو با اطمینان گفت : 4 تا!
معلم نگران شده انتظار یک جواب صحیح آسان رو داشت (3)
با ناامیدی با خود گفت : «شاید بچه خوب گوش نکرده است» تکرار کرد آرنو : خوب گوش کن، خیلی ساده است تو می تونی جواب صحیح بدهی اگر به دقت گوش کنی . اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟
آرنو که در قیافهء معلمش نومیدی می دید دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش در حالیکه او دنبال جوابی بود که معلمش رو خوشحال کند تلاش او برای یافتن جواب صحیح نبود بلکه تلاشش برای یافتن جوابی بود که معلمش را خوشحال کند . برای همین با تامل پاسخ داد......"4"
نومیدی در صورت معلم باقی ماند . به یادش اومد که آرنو توت فرنگی دوست دارد. او فکر کرد شاید آرنو سیب رو دوست ندارد و برای همین نمی تونه تمرکز داشته باشه. در این موقع او با هیجان فوق العاده و چشمهای برق زده پرسید : آرنو اگر من به تو یک توت فرنگی و یکی دیگه و یکی بیشتر توت فرنگی بدهم تو چند تا توت فرنگی خواهی داشت آرنو؟ معلم خوشحال بنظر می رسید، اما کمی استرس داشت او موفقیت جدیدی برای آرنو می خواست، آرنو با انگشتانش دوباره حساب کرد و با تامل جواب داد "3"؟
حالا خانم معلم تبسم پیروزمندانه ای داشت. برای نزدیک شدن به موفقیتش او خواست به خودش تبریک بگه ولی یه چیزی مونده بود او دوباره از آرنو پرسید اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی دیگه بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟
آرنو فوری جواب داد"4"!
خانم معلم مبهوت شده بود و با صدای گرفته و خشمگین پرسید چطور آرنو؟ چطور؟
آرنو با صدای پایین و با تامل پاسخ داد "برای اینکه من قبلا یک سیب در کیفم داشتم ".
««اگه دوست داشتید نتیجه اخلاقی که از داستان گرفتید رو در بخش نظرات ثبت کنید. البته اگه دوست داشتید!»»