در آمریکا
نظارت در محیط کار بسیار بالاست و با اهرم نظارت, اجازه بطالت به کارگر و کارمند
داده نمیشود.
علاوه بر آن توانستهاند ارزشهای کاری را درونی کنند.
بنابراین، آمریکاییها وجدان کاری بالایی دارند.
البته این
از اموری است که در مجموع قابل تعمیم به نظر میرسد و به معنی این نیست که همه اینگونهاند اما در مقایسه با ایرانیها واقعا پرکارند.
به عنوان نمونه ما که از دبیرستانهای ایران فارغالتحصیل شده بودیم, به علت سختگیری در مدارس وضعیت تحصیلی بسیار بهتری از آمریکاییها در ابتدای دورهی لیسانس در آنجا داشتیم و واقعا از نظر دروسی مثل ریاضی و فیزیک یک سر و گردن از
آنها بالاتر بودیم و در مقایسه با
آنها وضعیت تحصیلی مناسبی داشتیم،
اما با گذشت زمان آنها بر اثر جدیت در کار از ما
جلوتر میافتادند.
ما ممتاز بودیم اما در
سالهای آخر در فوق لیسانس و دکتری
که باید کار مستقل انجام شود و دانشجو تلاش بیشتری داشته باشد, کاملا مشخص بود که تفاوت وجود دارد.
اما
این نحوه کار کردن در مجموع نتایجی در زندگی مردم آمریکا داشته است که لزوما مثبت
نیست.
کار سخت در کنار سایر ابعاد زندگی باید یک توازن برقرار کند اما در زندگی
آمریکایی چنین توازنی وجود ندارد و انسان فقط به عنوان موجودی که کار میکند تعریف شده است.
بر اساس
تجربهی مستقیم و نیز مطالعات به برخی
از پیامدهای کار پرفشار بدون توجه به
سایر بخشهای لازم برای زندگی اشاره خواهم کرد.