زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

۱۷ مطلب با موضوع «پا به پای فرزند» ثبت شده است

پا به پای فرزند


فرزندان ما


         آنطور که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آنطور می شوند که ما هستیم 


تنها راه تربیت فرزند ، تربیت خودمان است



شکوفا کردن غنچه از بیرون، مانع «شکفته شدن» آن، از درون می‌شود.


در شکوفا شدن، مربی زمینه‌ساز و مهیا کننده صحنه تربیت است. اما در شکوفا کردن نقش اصلی را مربی برعهده دارد.


تربیت «الگو دادن» نیست الگو دادن از بیرون مانع الگویابی از درون می‌شود!


فراهم کردن شرایطی که متربی با میل درونی و از روی نیاز، الگوهای مورد نظر خود را در جامعه و در محیط آموزشی  و پرورشی خود کشف کند، نه اینکه با پاداش و تبلیغات آن را بپذیرد. در الگوی تحمیلی فرد علاقه خود را نسبت به آن الگو از دست‌می‌دهد.


کانت بر این باور است که متربی از طریق نمونه و الگوهای فیزیکی تربیت نمی‌شود بلکه از طریق پیروی آگاهانه از راهنماست که هدایت می‌شود.

آنچه خود کشف می کنیم پایدار تر از آن چیزی است که از دیگران کسب می کنیم. «برونر»


تربیت امری «اکتشافی» است و نه «اکتسابی»


در تربیت اکتشافی فرآیندی است «درونی» که شامل جذب داده های دریافت شده در چارچوب نیازهای فطری متربی می گردد.


تربیت اکتسابی فرآیندی است «بیرونی» که داده های دریافتی را صرفاً در حافظه و در ظاهر رفتار خود ذخیره می کند تا به حسب موقعیت ها و پسندهای دیگری و دیگران و فقط بر اساس مقبولیت غایی آنها را بروز دهد.


اگر قبل از میل به یادگرفتن بخواهیم چیزی را به متربی یاد دهیم او دیگر انگیزه درونی و لذت خودیابی برای دریافت پیام را ندارد.


مولانا: همه علم ها را در سرشت آدمی نهفته اند. باید هرکس از این علم به ودیعه نهاده شده پرده برداری کند.

هنر معلم گرسنه کردن ذهن است نه سیر کردن آن

 از نبی اکرم نقل است که «الجوع عندالله فی خزائنه لا یعطیه الا لمن احب» گرسنگی در نزد خدا در گنجینه های اوست و به کسی عطا نمی کند، مگر آن کس را که دوست داشته باشد!

سقراط گفت: هدف تربیت ایجاد نیاز است نه پاسخ به نیاز.

امیل شارتیه: هنر معلم گرسنه کردن فکر کودک است تا او با احساس گرسنگی، خود شخصاً برای سیر کردن ذهن خود به کوشش واداشته شود.

آنجا که احتیاج و نیاز در شدیدترین وضع خود تحریک شده است عمیق ترین و شگفت انگیزترین یافته های علمی خلق شده است.


مؤثرترین دخالت در تربیت «کنارکشیدن» از صحنه تربیت است

نقش مربی باید «واگذارنده» باشد نه «بازدارنده»، تسهیل‌کننده شکوفایی فطرت باشد و نه تغییردهنده طبیعت فرد.

دخالت نکردن به منزله بی‌تفاوت بودن و رها کردن کودک نیست

 بلکه این‌گونه دخالت نکردن عین دخالت است.

منتهی به‌شکل غیر مستقیم آن، تا متربی خود با پای خود و به راه خود، مسیر کمال را طی کند.

سرعت در فهماندن مانع سرعت در فهمیدن می‌شود!

مهم‌ترین و مفیدترین قاعده تعلیم و تربیت صرفه جویی در وقت نیست بلکه ازدست دادن و ضایع گذاشتن آن است «ژان ژاک روسو».

اگر می‌خواهید سریع‌تر به هدف برسید آهسته حرکت کنید «آگوست کنت».

 اساس تربیت درونی و باروری خرد و تعقل نه ارائه آموزش‌های پی در پی بلکه تحریک قوه کنجکاوی است از طریق کنجکاوی علمی است که می‌توان بخش عظیمی از اهداف تربیت از جمله تربیت دینی و اخلاقی را تعقیب کرد.

دربسیاری از برداشت های روان شناختی از تربیت آمده است:

هدف از تربیت و پرورش آن‌ها این است که به خوبی بتوانند با محیط پیرامون خود سازگار شوند که منظور انطباق یکسویه برای همرنگ شدن با محیط است

و این سازش انسان را در موضع انفعالی و بی تفاوتی درماندگی قرار می‌دهد و انسان ها از ساده ترین و سطحی ترین مهارت های اجتماعی محروم می شوند

این انسان ها با روحیه انفعالی تنها جذب کننده محرک های وارده محیطی هستند و ازخود هیچگونه واکنشی در تحلیل و تغییر محرک ها نشان نمی دهند

البته در اینجا باید این نکته را خاطر نشان ساخت که سازگاری در مفهوم اصلی خود یک کنش و واکنش دوجانبه بین فرد و محیط است که هم فرد باید خود را با محیط تطبیق دهد و هم محیط مطابق  با ساختار شخصیتی و نگرش فرد تغییر یابد، یعنی هم شرایط محیط را تابع نیازهای آن‌ها کنیم و هم آن‌ها خود را با شرایط بیرونی تطبیق دهند که این دو در کنار هم و در یک فرآیند تعاملی است که مفهوم «سازگاری فعال را به جای سازگاری فعل پذیر» متمایز می کنند. اما در جامعه معنای سازش بجای سازگاری رواج بیشتری یافته است.

شاید به گمان بعضی ها تربیت خوب، تربیتی باشد که به اطاعت پذیری و رام شدن متربی بیانجامد حال آنکه تربیت کردن نوعی رها سازی و پرورش روحیه تفرد است تا جایی که هر فرد رنگ طبیعت خویش گیرد و به جوهرة خود نزدیک شود. انسانی که از خود آزاد نشده به دیگری وابسته می شود و هنگامی که رام دیگری شد نمی تواند هویت خویش را شکل دهد و کسی که به هویت خویش دست نیابد تربیت در او تعطیل شده است.

اشکالاتی که به تربیت به شکل رام کردن وارد است:

۱.  خطر تهی شدن افراد ! تحمیل اینکه چگونه بیندیشیم و چرا؟

۲. آنچه سیستم بدانها محول می کند دوست دارند و توان انجام کار دیگری به جز آن را ندارند 

۳. اگر طبایع انسانی را یکنواخت و هماهنگ سازیم فاتحه آزادی فردی انسان‌ها خوانده می شود

۴.  برای ارضاء خواسته های جماعتی یکسان کار زیادی نباید صورت بگیرد، در صورتی که تربیت انسانی، آن هم انسان آزاد اندیش و خدا جو. شأن و منزلت آدمی فراتر از آن است که در این محدودة تنگ خود را رام و مطیع برنامه های از پیش تعیین شده کند.