زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است... و این راز تنهایی اوست

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

شاید به گمان بعضی ها تربیت خوب، تربیتی باشد که به اطاعت پذیری و رام شدن متربی بیانجامد حال آنکه تربیت کردن نوعی رها سازی و پرورش روحیه تفرد است تا جایی که هر فرد رنگ طبیعت خویش گیرد و به جوهرة خود نزدیک شود. انسانی که از خود آزاد نشده به دیگری وابسته می شود و هنگامی که رام دیگری شد نمی تواند هویت خویش را شکل دهد و کسی که به هویت خویش دست نیابد تربیت در او تعطیل شده است.

اشکالاتی که به تربیت به شکل رام کردن وارد است:

۱.  خطر تهی شدن افراد ! تحمیل اینکه چگونه بیندیشیم و چرا؟

۲. آنچه سیستم بدانها محول می کند دوست دارند و توان انجام کار دیگری به جز آن را ندارند 

۳. اگر طبایع انسانی را یکنواخت و هماهنگ سازیم فاتحه آزادی فردی انسان‌ها خوانده می شود

۴.  برای ارضاء خواسته های جماعتی یکسان کار زیادی نباید صورت بگیرد، در صورتی که تربیت انسانی، آن هم انسان آزاد اندیش و خدا جو. شأن و منزلت آدمی فراتر از آن است که در این محدودة تنگ خود را رام و مطیع برنامه های از پیش تعیین شده کند.

 فرزندان ما همانگونه می شوندکه ما«هستیم» نه آنگونه که«می خواهیم»!

 فرزندان ما در جریان الگویابی

 از شخصیت ما آن بخش از وجود ما را همانند  سازی می کنند که جزء طبیعت ومنش ذاتی ماست و نه آن بخشی که در قالب نقاب و نقش و مدل‌های صوری و تصنعی از خود در می آوریم.

آلبرت انیشتین می‌گوید:

« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان  تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید »


اصلاح نگرش اصلاح همه زندگی است

صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. 

بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود،  اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود.

 بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد

صادقانه بگویید آیا با تغییر برداشت، حس و حالتان تغییر نمی کند؟


با تغییر نگرش و تغییر برداشت همه چیز عوض می شود

باید زبان کردار جایگزین زبان گفتار شود

 تعلیم و تربیت فعال یک فرایند خودآموزی است و نه دگرآموزی

 در بسیاری از مواقع یادگیری آنقدر بی معنی است که فقط تکرار صداهاست و نه یادگیری و دانستنی با معنی واقعی.

 دانش واقعی یک فرایند اکتشافی و خصوصی است که باید با بینش و دریافت درون فرد همراه شود و نه  آن که توسط دیگران در قالب نصایح و سخنرانی، و روش غلط تربیتی این است که انتظار داشته باشیم تا هرآنچه را به کودکان می گویند: قلباً بپذیرند، در حالیکه گفتن تربیت کردن نیست.

آن‌چه گفتیم ممکن است از نظر سطح رفاه، تفاوت‌هایی بین افراد مختلف داشته باشد، اما از نظر زن و مرد بودن تفاوت چندانی ندارد. 

همهی روز را کار می‌کنند و شب را مشغول تفریحی از جنس قمار هستند

 زنان ممکن است کلاس رقص بروند یا در «بار» همراه دوستان خود جمع بشوند و ضمن نوشیدن شراب با هم حرف بزنند و درد دل کنند و شعر بخوانند و... البته مردها هم همین برنامه‌ها را دارند. افرادی دور هم جمع می‌شوند با خوردن شراب و سخن گفتن اوقات می‌گذرانند.

قمار حتی کودکان و نوجوانان را هم مبتلا کرده است

بعضی آن‌قدر معتاد قمارند که فرصت یک‌ساعت نهار را هم به قمارخانه می‌روند. دولت هم در گسترش این قمارخانه‌ها همکاری می‌کند. در هر محل تعداد زیادی قمارخانه به چشم میخورد.

 بسیار برخوردار بودن محروم بودن است.

اگر هر مربی پاسخ‌ها، محرک‌ها و امکانات را در اختیار کودک قرار ندهد، باعث می‌شود متربی به‌واسطه تلاش، نه براساس امکانات، بلکه بر اساس تحریک نیاز، آنچه را که می‌خواهد با دست خویش و با کوشش و رنج‌سازنده خویش بجوید و به‌دست‌آورد.

اولین و سازنده‌ترین مربی کودک، رنج‌ها و زحمت‌هایی است که در جریان رشد خویش تحمل می‌کند. زیرا آدمی تنها در برخورد با مشکلات و موانع است که خود را می‌یابد ودر محرومیت شدید است که برخورداری را حس می‌کند!

هیچ تحول و رشدی در خلاء صورت نمی‌گیرد  و هیچ مهارتی خود به خود پدید نمی‌آید. مگر آنکه در برخورد با مانع و مشکلی که توانمندی فرد را به مبارزه وادار می‌کند، بروز نماید.

شکسپیر درباره مفهوم خوشبختی می‌گوید: خوشبخت آن کسی است که به زحمتی مبتلا‌شود و صبرکند. زیرا فرد باید خوشبختی را از درون خلق کند نه از بیرون.

یکی از مهمترین عوامل در راستای داشتن زندگی سالم، برخورداری از بدن و جسم سالم است.

تقریبا همه دردها و امراض انسان بطور مستقیم یا غیر مستقیم با معده انسان ارتباط دارد.

با شناخت مزاج و طبع خود می توانید بفهمید که چه باید بخورید و چه نخورید؟

چه غذاهایی شما را تقویت و چه غذاهایی شما را مستعد بیماری می کند؟

از طریق لینک زیر می توانید از مزاج خود آگاه شوید:

www.tabaye.ir/exam

پس از پایان کار به خانه می‌آیند و استحمامی می‌کنند

 قهوه یا چای می‌خورند و معمولا به قمارخانه‌ها می‌روند

 قمار تفریح رایج ژاپنی‌هاست که معمولا اوقات شب را با آن می‌گذرانند

 بعد از قمار هم که معمولا نتیجه‌اش باخت است، با خوردن غذایی مشابه همان غذای آماده‌ی ظهر، وعده‌ی شام به سرانجام می‌رسد

و بعد دراز کشیدن روی تخت و دیدن برنامه‌های تلویزیون که نقش لالایی را دارد و بعد هم خواب. و فردا باز ...

 تنها چیزی که کودک باید عادت کند این است که به چیزی عادت نکند.


از نظر علمای تربیتی قدیم: آدم تربیت شده کسی است که آنچه فضیلت نامیده می‌شود در او به صورت خوی و عادت پایدار در آمده باشد.


 در مقابل نظریه فوق، گروهی معتقدند: تربیت فن برهم زدن عادت است  و اینکه انسان باید عادت کند که به چیزی عادت نکند زیرا عادت روح  ابتکار خلاقیت و انگیزه و احساس مسئولیت را از بین می‌برد.


تربیت فن جلوگیری از تشکیل عادات است عاداتی که مانع ظهور اراده، هوشیاری، اختیار و آزادی انسان می‌شود.


اما در عادت مثبت ثبات و تکرار فعالیت باعث صرفه‌جویی در نیرو و تسهیل فعالیت‌ها و تغییر رشد می‌شود و اگر همراه با فکر و تأمل باشد شخص را به تازه جویی و ابتکار سوق می‌دهد و درعادت انفعالی جریان رشد و ابتکار را قطع می‌کند و اگر همراه با اطاعت کورکورانه باشد ذهن و فکر تعطیل می‌شود.